قصد بر آن نبود که در مورد اتفاقات اخیر مطلبی به رشته ی تحریر در بیاورم چون گفتنی ها را درباره زبان لاری پیش از این بیان کرده ام و نتیجه تکرار چیزی جز تکدر خاطر خواننده نیست.
مطالب گفته شده در تارگاه ها را با دقت خواندم و تا آنجا که با دیدگاه های زبان شناسی مرتبط است میتوانم نظر بدهم. سررشته ای در بررسی های جامعه شناختی و تحلیل های انسان شناسانه ندارم؛ پس بر گفته ی شیخ اجل می ایستم که: «جایی که جانم را مایه ی دانش نیست، سخن نمی رانم و خموشی را بهتر پسندم».
مطلبی از دوستان به بنده رسید که «*زبان لارستانی» نقطه ی مشترک منطقه ی لارستان است و بر اساس نقشه ای از تارگاه سازمان آموزشی علمی فرهنگیِ مللِ متحد (UNESCO)، مناطق مورد تکلم «*زبان لارستانی» را بیش از سیصد منطقه را در نظر گرفته اند. قطعاً دوست پژوهشگر ما در این خصوص لینک و یا تارگاهی سراغ دارند و سپاسگزار خواهم بود اگر منبع خود را با ما به اشتراک بگذارند.
جهت اطمینان، کتاب «دانشنامه ی زبانهای در خطر دنیا» را که در سال ۲۰۱۰ توسط «کریستوفر مازلی» نوشته شده، بازمطالعه کردم. در پایان نامهام هم به این پژوهش اشاره نموده ام. برای اطمینان دوباره از کتابخانه ی دانشگاه به این کتاب دسترسی پیدا کردم. مازلی در کتاب هفتصد صفحه ای خود، بیش از دو هزار زبان را در نقطه نقطه ی دنیا بررسی کرده است اما هیچ نامی از زبان لاری در این اثر ذکر نشده است.
با این حال، تارگاه یونسکو از زبان «لاری» نام برده است و در «اطلس جامع زبان های در خطر» با جستجوی نام کشور ایران، «زبان لاری» به همراه چندین زبان دیگر دیده میشود. جالب اینجاست که نام زبان (به انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی) در این تارگاه «لاری» ثبت شده است و نامهای «* لارستانی» و «* اَچُمی» به عنوان نامهای جایگزین در نظر گرفته شده اند. در خصوص مناطقی که در آنها زبان لاری صحبت می شود نیز این تارگاه تنها منطقه ی لار و جنوب ایران را نام برده است (شکل ۱ را نگاهی بیفکنید).
در تارگاه اِثنولوگ (Ethnologue) که تمامی زبان های دنیا را بر اساس میزان خطرپذیری و دادههای زبان شناختی فهرست کرده است- همانطور که در نوشته های پیشین نیز اشاره کرده ام- نام زبان به عنوان «لاری» شناخته شده است و نام «* اچمی» را کاملا «بدچَم» و «موهِن» می شمارد. بنده در ویرایش این داده ها و به روز رسانی اطلاعات مرتبط با نقشه ای زبانی، تعداد گویشوران و آخرین پژوهش های انجام شده در مورد لاری با سردبیر این کاتالوگ در ارتباط بوده ام. بنابراین، داده های این تارگاه از نظر زمانی به روزتر و به مراتب دقیق تر از تارگاه یونسکو و دیگر تارگاه های مرتبط با زبان های در خطر است (شکل ۲ را ببینید).
دیگر تارگاهی که نام زبان را «لاری» ثبت کرده است، پروژه ی زبان های در خطر یا همان «ELCat» وابسته به دانشگاه هاوایی است. در این تارگاه نیز نام زبان به عنوان «لاری» ثبت شده است و نامهای دیگر را به عنوان «* لارستانی» و «* اچمی» ذکر گردیده است. این پروژه نیز در حال به روز رسانی داده های مرتبط با پژوهش های زبان لاری می باشد (شکل ۳ را مشاهده بفرمایید).
اما برخی ممکن است این سوال را مطرح سازند که این تارگاه ها همگی در خارج از کشور ثبت و پژوهش شده اند و افراد داخل منطقه نام این زبان را با عنوان دیگری می شناسند. در این خصوص باید این نکته را ذکر کنم که برای نامگذاری یک زبان، یا پژوهشهای زبانشناختی (مثلاً همین تارگاه ها) را در نظر می گیرند و یا هم پژوهش های انجام شده بر روی آن. در مورد دوم این نکته شایان ذکر است که بیشتر پژوهش های زبان شناختی (همچنان که در نوشته های پیشین مذکور گشت)، عنوان زبان را «لاری» خوانده اند (ر.ک. دو مقاله ی مفصل پیشین در «گریشنا»، «میلاد لارستان» و «آفتاب لارستان»).
حال، سوال بنده از کسانی که باور دارند عنوان های «*زبان لارستانی» و به ویژه «*زبان اَچُمی» در منطقه بیشتر مورد پذیرش می باشد این است که کدام پژوهش میدانی بر دیدگاه های شما صحّه می گذارد و شواهد متقن شما از این که «همه ی مردم مناطق فارس و هرمزگان و بوشهر» و یا «بیشتر آن ها» عنوان «* اچمی» را می پسندند، چیست؟
کدام مقاله ی علمی و یا پیمایش میدانی ثابت کردهاند که مردم سه منطقه بر عنوان «* اچمی» بیشتر توافق نظر دارند؟ در این پیمایش شما چه کسانی حضور داشته اند؟ این پیمایش را در کدام مناطق انجام دادهاید و شرکت کنندگان شما چه کسانی بوده اند؟ شما برای حفظ همین کهن زبان به همان عنوانی که خود می پسندید («* اَچُمی» یا «* لارستانی») چه کارهای عملی انجام داده اید؟ تعصب بر نام یک زبان و اصرار بر احساسات نوخواسته در هیچ حوزهای از علوم انسانی جایگاهی ندارد.
در نوشته ی بعدی در باره ی نظرات عزیزان در چند روز گذشته در این تارگاه ها بحث خواهم کرد و ماموریت اصلی خود در حفظ زبان های در خطر را بیان خواهم نمود. بر این باور استوار هستم که بحث در مورد نام زبان و عنوان این کهن زبان-همانطور که پیشتر سخن رفت- دردی را که از جان خسته این گونهی زبانی دوا نمی کند هیچ، بر کالبد نیمه جان آن نیز روحی نخواهد دمید.
«به فکر حفظ زبان باشیم نه بر سر عنوان آن بجنگیم»
*دکتری زبانشناسی/ دانشگاه نیوساوث ولز (UNSW)/ سیــدنـی، استرالیا